6

دست هایم را روی چشم هایم می گذارم و گوش هایم را خم می کنم

فقط آرزو کردم باران ببارد

فقط آرزوی آب داشتم

رودخانه , دریا , اقیانوس , اشک ...

فقط آرزو داشتم غرق شوم

صدای موج ها ..

و بعد از آن

سکوت

قطره های بارون ِ گرم , پاهام رو قلقلک می دن :]

5

آن چشم ها

چشم های تو نیست !

من آن چشم ها را

در راهرو های پیچ در پیچ

میان تابلو های زیبا

در خیابان های شلوغ

دست در دست او

میان انبوه کفش های چرمی

در هزار توی موسیقی

گم کرده ام

آن چشم ها , نمی تواند چشم های تو باشد


-

4

کاش دست هایت در کیف پولِ من جا می شد

تا هر وقت که بخواهم

تو تاکسی یا اتوبوس

تو فروشگاه و تو ی تخت خوابم

دست هایت را بگیرم و بفشارم

و بگویم

ممنونم که نفس می کشی-

کاش دست هایم در کیف پولت جا می شد


-

3

می آیم

سلام علیک می کنیم

می نشینیم

چای می نوشیم

حرف می زنیم

و من دروغ می گویم

از تو

بلند می شویم

حساب می کنیم

و می رویم


-

2

خودکار های شکلاتی 

کشیده ای تو گوشم می زنند 

و مرا می برند به خانه های دوری که

بالای خرابه ها بود

و چشمان تو

به چشمان من زل می زدند

زلزله آمد

لبخند زدی و لبخند زدم

تو تردید نداشتی ، نگران بودی

ولی من تردید داشتم

نگران نبودم که آخرش چه شود

ولی حالا من نگرانم

نگران آخری که نگرانش نبودم و آمد 

و همه چیز را با اشک هایت شست 

و برد

با اشک هایم


-